The Fairies
by Ahmad Shamlu
|
|
|
Written style (for language-learners) |
Spoken style (original) |
|
|
|
دنیای ما
قصه نبود پیغام سربسه نبود. |
دنیای ما
قصه نبود پیغوم سربسه نبود. |
|
دنیای ما
عیان است هر کس میخواهد بداند: |
دنیای ما
عیونه هر کی میخواد بدونه: |
|
دنیای ما
خار دارد بیابانش مار دارد
هر کس با آن کار دارد
دلش خبردار دارد! |
دنیای ما
خار داره بیابونش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبردار داره! |
|
دنیای ما
بزرگ است پر از شغال و گرگ است! |
دنیای ما
بزرگه پر از شغال و گرگه! |
|
دنیای ما --
هی، هی، هی! عقب آتش -- لی، لی، لی!
آتش میخواهی بالاترک
تا کف پایت ترکترک... |
دنیای ما --
هی، هی، هی! عقب آتیش -- لی، لی، لی!
آتیش میخوای بالاترک
تا کف پات ترکترک... |
|
دنیای ما
همین است بخواهی نخواهی این است! |
دنیای ما
همینه بخواهی نخواهی اینه! |
|
خوب، پریهای
قصه! مرغهای پرشکسته!
آبتان نبود، دانهتان نبود، چای و قلیانتان
نبود، کی بهتان گفت که بیایید دنیای
ما، دنیای واویلای ما
قلعهٔ قصهتان را ول بکنید، کارتان را مشکل
بکنید؟ |
خوب، پریای
قصه! مرغای پرشیکسه!
آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیونتون
نبود، کی بتون گفت که بیاین دنیای
ما، دنیای واویلای ما
قلعهٔ قصهتونو ول بکنین، کارتونو مشکل
بکنین؟» |
|
پریها هیچ
چیز
نگفتند، زار و زار گریه میکردند پریها
مثل ابرهای بهار گریه میکردند پریها. |
پریا هیچی
نگفتن، زار و زار گریه میکردن پریا
مث ابرای باهار گریه میکردن پریا. |
|
دست زدم به
شانهشان که کنم روانهشان-- |
دس زدم به
شونهشون که کنم روونهشون-- |
|
پریها جیغ
زدند، ویغ زدند، جادو بودند دود شدند، بالا رفتند
تار شدند پائین آمدند پود شدند، پیر شدند
گریه شدند، جوان شدند خنده شدند، خان شدند
بنده شدند، خروس سرکنده شدند، میوه شدند
هسته شدند، انار سربسته شدند، امید شدند
یأس شدند، ستارهٔ نحس شدند |
پریا جیغ
زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن
تار شدن پائین اومدن پود شدن، پیر شدن
گریه شدن، جوون شدن خنده شدن، خان شدن
بنده شدن، خروس سرکنده شدن، میوه شدن
هسته شدن، انار سربسته شدن، امید شدن
یأس شدن، ستارهٔ نحس شدن |
|
وقتی دیدند
ستاره به من اثر ندارد:
میبینم و حاشا میکنم، بازی را تماشا میکنم
هاج و واج و منگ نمیشوم، از جادو سنگ نمیشوم-- |
وقتی دیدن
ستاره به من اثر نداره:
میبینم و حاشا میکنم، بازی رو تماشا میکنم
هاج و واج و منگ نمیشم، از جادو سنگ نمیشم-- |
|
یکی
از آنها تُنگ
شراب شد یکی از آنها دریای آب شد
یکی از آنها کوه شد و زق زد
توی آسمان تتق زد... |
یکیش تُنگ
شراب شد یکیش دریای آب شد
یکیش کوه شد و زق زد
تو آسمون تتق زد... |
|
شراب را سرکشیدم پاشنه را
برکشیدم
زدم به دریا تر شدم، از آن برش به در شدم
دویدم و دویدم بالای کوه رسیدم |
شرابه رو سرکشیدم پاشنه رو ورکشیدم
زدم به دریا تر شدم، از اون ورش به در شدم
دویدم و دویدم بالای کوه رسیدم |
|
آن بر کوه
ساز میزدند، همپای آواز میزدند: |
اون ور کوه
ساز میزدن، همپای آواز میزدن: |
|
« -- دلنگ
دلنگ! شاد شدیم «از ستم آزاد
شدیم |
« -- دلنگ
دلنگ! شاد شدیم «از ستم آزاد
شدیم |
|
«خورشید
خانم آفتاب کرد «کلی برنج توی آب
کرد: |
«خورشید
خانوم آفتاب کرد «کلی برنج تو آب
کرد: |
|
«خورشید
خانم! بفرمائید! «از آن بالا
بیایید پائین! |
«خورشید
خانم! بفرمائین! «از اون بالا
بیاین پائین! |
|
«ما ظلم
را
نفله کردیم «آزادی را قبله کردیم. |
«ما ظلمو
نفله کردیم «آزادی رو قبله کردیم. |
|
«از وقتی
خلق پا شد «زندگی مال ما شد. |
«از وقتی
خلق پا شد «زندگی مال ما شد. |
|
«از شادی
سیر نمیشویم «دیگر اسیر نمیشویم |
«از شادی
سیر نمیشیم «دیگه اسیر نمیشیم |
|
«ها جستیم و
باز جستیم «توی حوض نقره جستیم |
«ها جستیم و
واجستیم «تو حوض نقره جستیم |
|
«سیب طلا را
چیدیم «به خانهمان رسیدیم... |
«سیب طلا رو
چیدیم «به خونهمون رسیدیم... |
|
بالا رفتیم
دوغ بود قصهٔ بیبیام دروغ بود،
پائین آمدیم ماست بود
قصهٔ ما راست بود. |
بالا رفتیم
دوغ بود قصهٔ بیبیم دروغ بود،
پائین اومدیم ماست بود
قصهٔ ما راست بود. |
|
قصهٔ ما به
سر رسید کلاغ به خانهاش نرسید،
هاچین و واچین
زنجیر را برچین! |
قصهٔ ما به
سر رسید غلاغه به خونش نرسید،
هاچین و واچین
زنجیرو ورچین! |
<<Previous Part
Part 3 |
|