Literary: 01, 02, 03  Colloquial:  01, 02, 03
This page contains a version of the poem in formal, written style parallel with the original version in colloquial, spoken style.
The Fairies

by Ahmad Shamlu

     Part 1      Next Part>>
  Written style (for language-learners) Spoken style (original)
   

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود
  زار و زار گریه می‌کردند پری‌ها
مثل ابرهای بهار گریه می‌کردند پری‌ها.
زار و زار گریه می‌کردن پریا
مث ابرای باهار گریه می‌کردن پریا.
  گیس‌شان قد کمان رنگ شبق
از کمان بلند‌ترک
از شبق مشکی‌ترک.
گیسشون قد کمون رنگ شبق
از کمون بلن‌ترک
از شبق مشکی‌ترک.
  روبه‌روشان توی افق شهر غلام‌های اسیر
پشت‌شان سرد و سیاه قلعهٔ افسانهٔ پیر.  
روبه‌روشون تو افق شهر غلامای اسیر
پشتشون سرد و سیا قلعهٔ افسانهٔ پیر.  
  از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می‌آمد
از عقب از توی برج نالهٔ شبگیر می‌آمد....
از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می‌اومد
از عقب از توی برج نالهٔ شبگیر می‌اومد....
  « پری‌ها! گشنه‌تان است؟
پری‌ها! تشنه‌تان است؟
پری‌ها! خسته ‌شدید؟
مرغ پربسته شدید؟
« پریا! گشنه‌تونه؟
پریا! تشنه‌تونه؟
پریا! خسته ‌شدین؟
مرغ پربسته شدین؟
   چه است این های‌های‌تان
گریه‌تان و ای‌وای‌تان؟»
 چیه این های‌های‌تون
گریه‌تون و ای‌وای‌تون؟»
  پری‌ها هیچ چیز نگفتند، زار و زار گریه می‌کردند پری‌ها
مثل ابرای بهار گریه می‌کردند پری‌ها...
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می‌کردن پریا
مث ابرای باهار گریه می‌کردن پریا...
  «پری‌های نازنین
چه‌تان است زار می‌زنید؟
«پریای نازنین
چه‌تونه زار می‌زنین؟
  توی این صحرای دور
توی این تنگ غروب
نمی‌گویید برف می‌آید؟
نمی‌گویید باران می‌آید؟
توی این صحرای دور
توی این تنگ غروب
نمی‌گین برف می‌آد؟
نمی‌گین بارون می‌آد؟
  نمی‌گویید گرگ می‌آید می‌خوردتان؟
نمی‌گویید دیو می‌آید یک لقمه خام می‌کندتان؟  
نمی‌گین گرگه می‌آد می‌خوردتون؟
نمی‌گین دیبه می‌آد یه لقمه خام می‌کندتون؟  
  نمی‌ترسید پری‌ها؟
نمی‌آیید به شهر ما؟  
نمی‌ترسین پریا؟
نمی‌آین به شهر ما؟  
  شهر ما صدایش می‌آید، صدای زنجیرهایش می‌آید شهر ما صداش می‌آد، صدای زنجیراش می‌آد
  پری‌ها!
قد رشیدم ببینید
اسب سفیدم ببینید
اسب سفید نقره نعل
یال و دمش رنگ عسل،
مرکب صرصرتک من!
آهوی آهن‌رگ من!
گردن و ساقش ببینید!
باد دماغش ببینید!
پریا!
قد رشیدم ببینین
اسب سفیدم ببینین
اسب سفید نقره نل
یال و دمش رنگ عسل،
مرکب صرصرتک من!
آهوی آهن‌رگ من!
گردن و ساقش ببینین!
باد دماغش ببینین!
  امشب توی شهر چراغان است
خانهٔ دیوها داغان است
مردم ده مهمان‌مان
با دامب و دومب به شهر می‌آیند  
امشب تو شهر چراغونه
خونهٔ دیبا داغونه
مردم ده مهمون‌مان
با دامب و دومب به شهر میان  
  دایره و تنبک می‌زنند
می‌رقصند و می‌رقصانند
غنچهٔ خندان می‌ریزند
نقل بیابان می‌ریزند
های می‌کشند
هوی می‌کشند:  
داریه و دمبک می‌زنن
می‌رقصن و می‌رقصونن
غنچهٔ خندون می‌ریزن
نقل بیابون می‌ریزن
های می‌کشن
هوی می‌کشن:  
  «--شهر جای ما شد!
«عید مردم‌ها است، دیو گله‌ دارد
«دنیا مال ما است، دیو گله دارد
«سفیدی پادشاه است، دیو گله دارد
«سیاهی ‌روی‌سیاه است، دیو گله دارد...  
«--شهر جای ما شد!
«عید مردماس، دیب گله‌ داره
«دنیا مال ماس، دیب گله داره
«سفیدی پادشاس، دیب گله داره
«سیاهی روسیاس، دیب گله داره...  
  پری‌ها! دیگر توک روز شکسته است
درهای قلعه بسته است
اگر تا زود است بلند شوید
سوار اسب من شوید
می‌رسیم به شهر مردم، ببینید: صدایش می‌آید
جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده‌هایش می‌آید.
پریا! دیگه توک روز شیکسته
درای قلعه بسته
اگه تا زوده بلن شین
سوار اسب من شین
می‌رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش می‌آد
جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده‌هاش می‌آد.
  آری! زنجیرهای گران، حلقه به حلقه، لا به لا
می‌ریزند ز دست و پا.
پوسیده‌‌اند، پاره می‌شوند،
دیوها بیچاره می‌شوند:
آره! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لا به لا
می‌ریزن ز دست و پا.
پوسیده‌ن، پاره می‌شن،
دیبا بیچاره می‌شن:
  سر به جنگل بگذارند، جنگل را خارزار می‌بینند
سر به صحرا بگذارند، کویر را نمک‌زار می‌بینند
سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می‌بینن
سر به صحرا بذارن، کویر و نمک‌زار می‌بینن

Part 1      Next Part>>