01
This page contains a poem with translation, audio recordings & vocabulary flashcards
The Sound of the Water's Footsteps  by Sohrāb Sepehri
Pottery vessel, Tepe sialk (Kashan) 1st mil BC, Natl Mus of Iran. Creative Commons, wikimedia, by Fabienkhan.
  The Sound of the Water's Footsteps  by Sohrāb Sepehri  صدای پای آب از سهراب سپهری

Audio All

Learn the VOCABULARY for this poem!

<<Go to Part 8      Part 9      Go To Part 10 >>

Text & Translation  
85 Umbrellas must be closed. چترها را باید بست،
  Under rain, we must go زیر باران باید رفت.
  Thought, memory, must be taken under rain. فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
  Together with the entire population of the town, we must go under rain. با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.
86 Friends, we must visit under rain. دوست را، زیر باران باید دید.
  Love, we must seek under rain. عشق را، زیر باران باید جست.
  Under rain, we must sleep with women. زیر باران باید با زن خوابید.
  Under rain we must play. زیر باران باید بازی کرد.
87 Under rain we must write things, talk, plant morning glory. زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
  Life, getting wet, repeatedly, زندگی تر شدن پی در پی،
  Life is bathing in the pond of now. زندگی آب‌تنی کردن در حوضچهٔ «اکنون» است.
     
88 Let’s take our clothes off: رخت‌ها را بکنیم:
89 Water is only a step away. آب در یک قدمی است
     
90 Let’s taste twinkle. روشنی را بچشیم.
  Let’s weigh the night of a village, the slumber of a deer. شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را.
91 Comprehend the warmth of the stork’s nest. گرمی لانهٔ لک‌لک را ادراک کنیم.
  Not trespass on the decree of the lawn. روی قانون چمن پا نگذاریم.
  In the vineyard, untie the knot of taste. در موستان گرهٔ ذایقه را باز کنیم.
92 And open our mouths if moon rises. و دهان را بگشاییم اگر ماه درآمد.
  And not say that night is a bad thing. و نگوییم که شب چیز بدی است.
  And not say that the glow-worm is clueless about the insight of the orchard. و نگوییم که شب‌تاب ندارد خبر از بینش باغ.
     
93 And bring baskets و بیاریم سبد
  Take all this red, all this green. ببریم این همه سرخ، این همه سبز.
     
94 Mornings, eat a bit of cheese and bread, صبح‌ها نان و پنیرک بخوریم.
  And plant saplings on every turn of discourse. و بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام.
  And scatter the seed of silence between two maledictions. و بپاشیم میان دو هجا تخم سکوت.
95 And not read a book wherein wind does not blow و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی‌آید
  And a book wherein the skin of dew is not wet و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست
  And a book wherein cells are dimensionless. و کتابی که در آن یاخته‌ها بی‌بعدند.
96 And not want for fly to fly off the fingertip of nature. و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد.
  And not want for panther to leave through the door of creation. و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون.
  And know that if worm did not exist, life would be missing something. و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت.
  And if scratch did not exist, it would damage the law of the tree. و اگر خنج نبود، لطمه می‌خورد به قانون درخت.
     
97 And if death did not exist, our hands would seek something. و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می‌گشت.
  And know that if light did not exist, the live logic of flight would be disturbed. و بدانیم اگر نور نبود، منطق زنده پرواز دگرگون می‌شد.
    And know that before the coral, there was a vacuum in the thoughts of the seas. و بدانیم که پیش از مرجان، خلایی بود در اندیشه دریاها.

<<Go to Part 8      Part 9      Go To Part 10 >>