HOME   CONTENTS   NEXT   PREV   POP-UPS   TRANSLATION   FAQ   FLASHCARDS   EXTRAS   AUDIO   HANDWRITING   PRINT

۶.  مال آدم اعیانی بوده است

    حالا شما آنها را مقایسه بفرمایید با دلاکِ حمّام، با اینکه ما زنده‌ایم و با او صحبت می‌نماییم و در کوچه و خیابان با او به سلام و علیکِ گرم می‌پردازیم و تا آنجایی که دستمان برسد از دادنِ انعام به او خودداری نمی‌نماییم، با این حال هنگامی که ما را کیسه می‌کشد مثلِ این است که طلبِ پدرش را از ما دارد، چنان در کشیدنِ کیسه زور به کار می‌برد و آنچنان سفت کیسه را به پوستِ نازنینِ بدنمان می‌کشد که انگار می‌خواهد پوستمان را غلفتی بکندتا چند روز جایی را که کیسه کشیده بسیار می‌سوزدو هنگامی که مشت و مالمان می‌دهد آنچنان دستمان را می‌کشد و می‌پیچاند که انسان خیال می‌کند او قصّاب است و میل دارد استخوانِ رانِ گاوی را بشکندو وقتی سرمان را به قصدِ شست‌وشو صابون می‌زند و می‌مالد، آنچنان با عصبانیّت موهای‌مان را چنگ می‌زند که صدای «آخ»مان در حمّام می‌پیچدو همچنین می‌ترسیم بر اثرِ فشارهای توان‌فرسای پنجه‌های زورمندش که گردنمان را به چپ و راست متمایل می‌نماید، کم‌کم گردنمان لق شود و ناگهان از میانِ شانه‌هایمان بیرون بیاید و سرمان در دستش بماند، و تنمان در کفِ حمّام بیفتد.
    چنانکه می‌دانیم این عمل را مرده‌شور با مرده نمی‌کند و اینجاست که برای ما آشکار می‌گردد که مرده‌شورها چقدر باگذشت و مهرباننداز همهٔ اینها گذشتهما با نیشِ زبان هم مرده‌شور را آزار می‌دهیم و متلک بارش می‌کنیماز جمله اینکه، هرگاه شخصی را مشاهده می‌نماییم که ریخت و قیافهٔ ناجور دارد و لباسش گشاد و نامرتّب است و موهایش ژولیده و رنگش هم زرد می‌باشد و اطرافِ پلک‌‌های چشمش را مقدارِ زیادی چرک فرا گرفته و از گوشه‌های لبش آبِ فراوانی می‌چکد و اوقاتش تلخ است می‌گوییم «قیافه‌اش عینِ مرده‌شورهاست» و این کاملاً بی‌انصافی است، چون همین مرده‌شورِ خودمان کلاه و پالتوی مشکی و مرتّب دارد که نشان می‌دهد مالِ آدمِ اعیانی بوده استو بر عکسِ بسیاری از آدم‌های این شهر، اوقاتش تلخ نیست و همیشه لبخندِ شیرینی بر لب‌هایش نقش بسته است.
    خلاصه، ما دربارهٔ مرده‌شور از هیچ کارِ بدی فروگذار نمی‌کنیمامّا او در کمالِ صبر و حوصله و فداکاری و خوشرویی، مردمِ شهر را یکی‌یکی، از دکتر گرفته تا معلّم و بقّال و کارمند و پاسبان، قشنگ می‌شوید و کفن می‌کنداز هیچ‌کس‌ هم کینه به دل نمی‌گیردآزارش به مورچه هم نمی‌رسد و از کسی هم توقّعِ احترام و تشویق نداردپس نتیجه می‌گیریم که...»
    یکهو، پسِ گردنم سوخت، نطقم کور شد، و دفترم از دستم افتاد.

NEXT   PREV