HOME   CONTENTS   NEXT   PREV   POP-UPS   TRANSLATION   FAQ   FLASHCARDS   EXTRAS   AUDIO   HANDWRITING   PRINT

۲.  هر که هم ننویسه، وای به حالش!

    چند تا از بچّه‌ها الکی خبر دادند که،  «آقای ناظم اومد
    امّا، آقا نیامد و نیامد، و وقتی آمد که زنگ داشت تمام می‌شدو دو تا از بچّه‌ها داشتند، تهٔ کلاس، کل و کشتی می‌گرفتند.
    - باز که شلوغ کردین، گوساله‌ها!
    کشتی‌گیرها عینِ خرچنگِ دریایی لنگ و پاچهٔ همدیگر را چسبیده بودند، هی می‌کشیدند و مثلِ چغندرِ پخته سرخ شده بودند، صدای آقا به گوششان نخورد.
    آقا، همان جور که دوستان مشغول بودند آمد بالا سرشان، و دست به کار شدهفت هشت ده تا ترکهٔ جانانه حوالهٔ پر و پا و لمبرشان کرد، تا دست و پایشان کاملاً شل شد و همدیگر را ول کردند.
    خجالت‌زده پریدند سرِ جایشان.
    ناظم ترکه‌اش را گذاشت روی میزنفسش را از دماغش داد بیرون و رفت پای تخته.
    تکّه‌ای گچ برداشت و روی تخته نوشت:
    چه کسی بیشتر به مردم خدمت می‌کند؟
    - این موضوعِ انشا برای دفعهٔ دیگه‌ستبنویسین بیارینهر که هم ننویسه، وای به حالش!
    - آقا، درباره‌اش توضیح نمی‌دین؟
    - توضیح نمی‌خوادخیلی هم ساده استبه سلیقهٔ خودتون بنویسین کهچه کسی بیشتر به مردم خدمت می‌کنه؟  معلّم، دکتر، سرباز، کاسب، کارگر، یا تاجر...  و خلاصه هر کسی که به نظرتون می‌رسه بیشتر به مردم و جامعه خدمت می‌کنهکاملاً آزادین.
    - خودتون می‌آیین سرِ کلاسمون؟
    - بله خودم می‌آمحالا، آهسته برین تو حیاط.
    انگار درِ قفس باز شدبچّه‌ها پر زدند تو حیاط.

NEXT   PREV