مراسم ختم را در مسجد می‌گیریم و سپس به قبرستان می‌رویم و برای شادی روحش دعا می‌کنیم. | We conduct the funeral services in the mosque and then will go to the cemetery to pray for the happiness of his soul. |
رواج گرفتن مواد مخدر در بین جوانان زنگ خطری جدی برای مسئولین است. | The popularity/spread of drugs among the young is a serious warning bell [danger] for the officials. |
دیگه با این گرونی و توقعات بالا کی می‌تونه زن بگیره؟ | Who can get married nowadays with these high prices and high expectations? |
زندگی بالا و پایین زیاد داره برای همین نباید سخت گرفت چون سختیش فقط صد سال اولش است. | Life has many ups and downs and that's why one/you should not take things [too] seriously because its hardship is only in its first 100 years. |
هیچ شهر بزرگی را در دنیا نمی‌توان سراغ گرفت که در نزدیکی رودخانه یا منبع آب نباشد. | One/You cannot find any big city in the world that is not near a river or a water source. |
آدم‌هایی که یک‌شبه پولدار و مشهور میشن خودشونو گم می‌کنن و برای مردم قیافه می‌گیرن. | Those who become rich and famous overnight, lose themselves and act pompous toward others. |
دیگه هیچ راهی به ذهنم نمی‌رسید برای همین از یک روانشناس برای حل مشکلم کمک گرفتم. | I could imagine no other way, therefore I sought/used the help of a psychologist to solve my problem. |
من روابط اجتماعی قوی و دوستان زیادی دارم چون خیلی زود صمیمی می‌شوم و گرم می‌گیرم. | I have strong social relations and many friends because I get close/intimate quickly. |
از دیدن کودکی که بیمار بود و چند روزی بیشتر زنده نمی‌موند به شدت گریه‌ام گرفت. | At the sight of the child who was sick and would not live more than a few days I started to weep intensely. |
روزهای بارونی رو به قدری دوست دارم که از خوشحالی گریه‌ام می‌گیره. | I love rainy days so much that I cry out of joy. |
با وجود برتری ما از نظر تاکتیکی و نفرات نسبت به تیم رقیب نباید امتیاز بازی در خانه را نادیده گرفت. | In spite of our superiority relative to the competitor team from the tactical and personnel perspective, one/we should not overlook the advantage of playing at home. |