چون بنا سپری شد بفرمود [ نمرود ] تا هیزم کشیدن گرفتند به اشتر و استر و خر. ( ترجمه طبری) | چون بنا سپری شد بفرمود(نمرود) تا شروع کنند به هیزم کشیدن با اشتر و استر و خر. |
حاجبان ... میرفتند پیش و اعیان بر اثر ایشان آمدن گرفتند. (تاریخ بیهقی) | حاجبان ... از پیش میرفتند و اعیان از پس ایشان شروع به آمدن کردند. |
... قلم ... برداشت و نسخت کردن گرفت. (تاریخ بیهقی) | ... قلم ... برداشت و شروع به نوشتن کرد. |
و چون صبح دمیدن گیرد به فرمان ربالعزه. (قصص الانبیاء ص ۱۳) | و چون صبح دمیدن را به فرمان ربالعزه آغاز کند. |
چون کار بدانجا رسد و عذابها و رنجها به خلقان رسیدن گیرد. (قصص الانبیاء ص ۱۵ ) | چون کار به آنجا رسد و رسیدن عذابها و رنجها به خلقها شروع شود. |
و جای خوشه سبز نشد و قطرهای خون از آنجا چکیدن گرفت. (قصص الانبیاء ) | و جای خوشه سبز نشد و قطرهای خون از آنجا چکیدن را آغاز کرد. |
اگر سر کند (یعنی سرباز کند آماس زبان) و پالودن گیرد... (ذخیره خوارزمشاهی) | اگر [تاول زبان] سر [باز] کند و شروع به پاک شدن کند... |
بعضی [ شعر زائد ] بچشم اندر خلد و بدان اشک آمدن گیرد. (ذخیره خوارزمشاهی) | بعضی وارد چشم میشوند و به آن دلیل اشک شروع به آمدن میکند. |
اندر این ماه [ ماه اسفند ] میوهها و گیاهها دمیدن گیرد. (نوروزنامه) | در این ماه میوهها و گیاهان شروع به دمیدن میکنند. |
این شب گفتند ما را فلان زن باید و افسون خواندن گرفتند. (مجمل التواریخ والقصص ) | این شب گفتند ما فلان زن را میخواهیم و افسون خواندن را آغاز کردند. |
چنانکه بوی زهر بدیشان رسد درحال ... با یکدیگر سر [ و ] زدن گیرند... چون تو پای در ایوان نهادی مهرهها جنبیدن گرفت. (تاریخ بخارا) | چنانکه بوی زهر به آنها برسد در حال ...با یکدیگر شروع به سرزدن میکنند ... چون تو پای در ایوان نهادی مهرهها جنبیدن را آغاز کردند. |
پیشتر رفت و ماهی خوردن گرفت. (سندبادنامه ص ۴۸) | پیشتر رفت و ماهی خوردن را شروع کرد. |
و مانند نخجیر و گراز در نشیب و فراز دویدن گرفت. (سندبادنامه) | و مانند نخجیر و گراز در نشیب و فراز شروع به دویدن کرد. |
بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند. (گلستان) | بازرگانان شروع کردند به گریه و زاری کردن. |
و برگشت و سخنهای رنجش آمیز گفتن گرفت. (گلستان) | و برگشت و شروع کرد به سخنهای رنجشآمیز گفتن. |
باران باریدن گرفت و هر ساعت به قوتترمیشد. (انیس الطالبین) | بارش باران آغاز شد و هر ساعت پر قوتتر میشد. |
چون که او سوزن فروبردن گرفت ... | چون که او شروع کرد به فرو بردن سوزن ... (چون که او فرو بردن سوزن را آغاز کرد ...) |