واژگانِ مترادف و تعریفِ لغاتِ مخصوص هفتهٔ ششّم
Directions: Click on Next.
پُسْت کردن | فرستادن |
گذاشتن | قرار دادن |
خیر | نخیر، نه |
نشان دادن | مشخص کردن چیزی یا کسی |
نقلی | روایت شده، گفته شده |
بر داشتن | گرفتن |
کلاه | پوششی برای سر |
بُشْقاب | ظرف غذاخوری معمولاً گِرد و پهن و با گودیِ کم |
فَصْل | قِسْمت، قِسْمتِ سال |
صورت | رو، چهره، رخ؛ شکل |
تصویر | نقّاشی، عکس |
ثِرْوت | پول، مال |
اثاث | چیزها، اسباب |
حادثِه | اتّفاق، واقعه |
مثلّث | دارای سه گوش |
کارخانهدار | صاحب کارخانه |
دستگاه | ماشین |
قبل | پیش، سابق، اوّل |
صاحب | مالک، دارنده، کسی که چیز مورد نظر را دارد |
ساده | آسان |
گرفتار | مشغول |
تق تق تق | صدای کوبیدنِ در |
صَبْر | حوصله، ایستادگی، قوهٔ انتظار |
ممنون | سپاس، تشکّر |
لُطْف | مهربانی |
بفرمایید تو / بفرمائید تو | بیایید تو / بیائید تو |
کُمَک | یاری، خِدْمت |
اِحتیاج | نیاز |
قُربانت | فدایَت |
دستت درد نکند | مرسی، تشکّر، سپاس گزارم |
در هر صورت | به هر حال |
لطف دارید | تشکّر |
خِدْمت | کمک، یاری، کار نیک |
رساندن | چیزی یا کسی را به جایی بُردن، فرستادن |
به سلامت! | به سلامتیِ شما! خدا حافظ |
کیومَرث | نام مذکر و یکی از شاهان در شاهنامهٔ فردوسی |
کمالی | نامِ فامیل به معنیِ «تمام» |
به تازگی | چند وقت پیش، تازه، اخیراً |
در همسایگیِ | در نزدیکیِ، نزدیکِ |
همسر | زن، شوهر |
فروختن | چیز را در مقابل پول دادن |
فرزند | بچّه |
منوچهر | نام مذکر و یکی از شاهان شاهنامهٔ فردوسی |
خجالت | شرم، شرمندگی |
خجالت کشیدن | شرم داشتن |
خجالتی | دارای شرم، شرمسار |
کَیْ؟ | چه روز؟ چه ساعت؟ کدام تاریخ؟ |
چه کسانی؟ | کی؟ چه کسها؟ |
داوری | نام فامیل به معنیِ «قاضی» |
مرادی | نام فامیل به معنیِ «خواسته» |
عمّه | خواهر پدر |
مزرعه | زمین |
خاله | خواهر مادر |