هفتهٔ چهارّم -- باران فارسی به انگلیسی
Directions: Click on Next.
هوا خیلی سرد بود. | The weather was very cold. |
آسمان ابری بود. | The sky was cloudy. |
باد تندی میوزید. | A fast/sharp wind was blowing. |
کاوه و بهرام از مدرسه میآمدند. | Kave and Bahram were
coming from school. |
آنها به خانه میرفتند. | They were going home. |
آنها از سرما میلرزیدند. | They were trembling/shaking from cold. |
بهرام گفت: «الآن باران میآید.» | Bahram said: "Now it's going to rain." |
ناگهان باران شدیدی گرفت. | Suddenly an intense rain started. |
قطرههای باران به سرعت فرود میآمدند. | Drops of rain came down fast. |
کاوه و بهرام خیس آب شدند. | Kāve and Bahram became wet with rain. |
مردی کنار خیابان بود. | A man was next to the street. |
او چتر بزرگی داشت. | He had a big umbrella. |
او منتظر تاکسی بود. | He was waiting for a taxi. |
کاوه و بهرام زیر چتر آن مرد رفتند. | Kāve and Bahram went under that man's umbrella. |
به زودی یک تاکسی رسید. | A taxi arrived quickly. |
آنها سوار شدند. | They got in. |
راننده گفت: «باران خیلی شدیدی میبارد!» | The driver said: "A very hard rain is falling." |
بهرام جواب داد: «امشب من منتظر برف هستم...» | Bahram said: "Tonight I'm expecting snow..." |
...چون هوا خیلی سرد است.» | "...because it is very cold." |
کاوه گفت: «جانمی جان، من برف را خیلی دوست دارم. | Kāve said: "Yipppeee, I really like snow." |
«از الآن خودم را برای برفبازی آماده میکنم.» | "Now I'm going to ready myself for snow-play." |