واژگانِ مترادف و تعریفِ لغاتِ مخصوص هفتهٔ یکّم
Directions: Click on Next.
زنی | یک زن، یک خانم |
مردی | یک مرد، یک آقا |
کاوه | نام مذکر |
ژاله | نام موَنَث به معنی «شبنم» |
گلستان | باغ گل |
بهرام | نام مذکر |
زیبا | قشنگ، خوشگل |
سارا | نام موَنَث |
زن | خانم، بانو؛ همسر، |
دامن | لباس زنانه که از کمر به پائین میپوشانَد |
آشپزخانه | اتاقی که در آن غذا میپزند |
ناهید | نام موَنَث |
پزشک | دکتر، طبیب |
کلید | وسیلهای برای بستن یا باز کردن
قفل |
پروین | نام موَنَث |
پرویز | نام مذکر به معنی «پیروز» |
بهروز | نام مذکر به معنی «خوشبخت» |
دستکش | پوششی برای دست |
توجّه | با دقت گوش دادن یا نگاه کرن |
ناظم | آنکه در مدرسه کار رسیدگی به نظم و انضباط دانشآموزان را بر عهده دارد |
دارا | نام مذکر |
آلبوم | دفتری برای جمعآوری عکس و تمبر |
حکایت | قصّه، داستان |
پلیس | پاسبان |
منصوری | نام فامیل به معنی «پیروز» |
گردنبند | رشتهای زینتی از فلز یا سنگهای قیمتی که دور گردن میبندند |
منیژه | نام موَنَث |
حیوان | جانور |
عُقاب | پرندهای شکاری با جثهٔ نسبتاً بزرگ، حس شنوایی و بینایی قوی، نوک و چنگالهای خمیده و تیز |
اداره | دفتر کار |
بازرگان | کسی که در بازار کار میکند. تاجر |
جوان | کمسنّ، بُرنا |
مدرسهای | یک مدرسه |
آقایی، آقائی | یک آقا |
انشایی، انشائی | یک انشا، یک انشاء |
ابرو | مجموع موهای کوتاه که بر بالای چشم انسان میرویَد |
ابرویی، ابروئی | یک ابرو |
راهرو، راهرو | راه معمولاً باریک و سرپوشیده که به محوطهٔ باز یا اتاقها یا فضایی دیگر منتهی میشود، دالان |
کارخانه | ساختمانی برای تولید کالا |
پرنده | هر جانوری که میپرد یا توانِ پرواز دارد |
نامهای | یک نامه |
نامه | مطالبی که خطاب به شخص معیّن و معمولاً بر روی کاغذ نوشته میشود |
ستاره | جسمی در آسمان که از خود نور دارد |
نانوا | کسی که نان میپزد |
سعید | نام مذکر به معنی «خوشحال» یا «مُبارک |
زیرک | باهوش، با استعداد، زرنگ |
مُژه | مویی که بر لبهٔ پلک میروید |
مژگان | مژهها |
پهن | وسیع |
مهربان | دوستانه |
شستن | پاک کردن، تمیز کردن |
درخشان | روشن |
زشت | بدگل، ناپسند |
دانشآموز | شاگرد، مُحصّل |
پیر | مسنّ، سالخورده |
مانندِ | مثلِ |
مثال | نمونه |
تغییر دادن | عوض کردن |
نَوْ | جدید، تازه، نوین |
شیک | قشنگ، زیبا، آراسته |