واژگانِ مترادف و تعریفِ لغاتِ مخصوص هفتهٔ چهاردهم

Directions: Click on Next.

قوی‌ترین

از همه قوی‌تر، از همگی زورمندتر، بیش از همه نیرومند

دَماوَنْد

نام یک کوه نزدیک تهران

همدان

نام یک شهر قدیمی در غرب ایران

چاق

نتیجهٔ ورزش کم و خوردنِ زیاد؛ تندرست

ضعیف

لاغر، قوی نبودن، کم نیرو، کم زور

لاغر

نتیجهٔ کم خوردن و زیاد ورزش کردن

با سلیقه

دارای سلیقهٔ خوب

حوصله

صبر

با حوصله

با صبر، صبور

قد بلند / بلند قد

بلند اندام

تاریک

بدون روشنایی، سیاهی

مشهد

شهری در شمالِ شرقیِ ایران

کجایی تو؟ / کجائی تو؟

کجا هستی؟ چه جایی هستی؟

زودتر برو

خیلی زود برو

بقّالی

خواربار فروشی

مقداری

کمی، چند تا

بِرِنْج

غلهٔ سفید رنگی که از آن برای پختن چلو و پلو استفاده می‌شود

سَطْل

ظرف، دلْو

ماست

نوعی غذا که از شیر درست می‌کنند

بسته

ظرف، جعبه

نمک

ماده‌ای سفید با طعم شور که غذایتان را لذیذ و خوش‌مزه‌ می‌سازد

سبزی

گیاهِ سبز رنگِ خوردنی

نانوایی / نانوائی

نان فروشی، محل پختن و فروختن نان

بقیّهٔ چیزها

همهٔ چیزهای دیگر

تا نیم ساعتِ دیگر

سی دقیقه از حالا

تعارف

با ادب حرف زدن با هم دیگر، رفتار مؤدبانه

قبول کردن

پذیرفتن

از اوّلِ وقت

از صبحِ زود

خورش فسنجان

غذایی که با گوشت، گردو و آب انار تهیه می‌شود

دست‌پخت

آشپزیِ شخص بخصوصی

اتاقِ پذیرایی / اتاقِ پذیرائی

اتاقی که در آن مهمانان می‌نشینند

جارو کردن

فرش را به وسیلهٔ جارو تمیز کردن

دستمال

پارچهٔ کوچک برای کردگیری یا برای پاک کردن بینی

قیمتش گران بود

برای خریدنِ آن خیلی پول لازم بود

موز ارزان بود

قیمت موز زیاد نبود

قنّادی

شیرینی فروشی

آجیل

مخلوط گردو، پسته، بادام و غیره

صاحبِ قنّادی

شیرینی‌فروش

دسته‌گل

مقداری گل‌ که در گلدان می‌گذارند

سلام علیک

گفتن «سلام» و «حال شما چطوره» به هم دیگر

خوش آمدید

خوب است که شما آمدید، با آمدن‌تان ما را خوشحال کردید

مسائلِ اقتصادی

مسائل بودجه، مسأله‌های پولی

مسائلِ سیاسی

مسائل ادارهٔ کشور

محلّه

قسمتِ کوچکی از شهر

راجع به

در بارهٔ / در باره‌ی

پیشنهاد

فکری برای انجام دادن کاری، طَرْح

یک‌ریز حرف زدن

زیاد و تند‌ تند صحبت کردن

سر میز

پشتِ میز

چگونه؟

چه جور؟ چطور؟ چه شکلی؟

آش

یک نوع سوپ