واژگانِ مترادف و تعریفِ لغاتِ مخصوص هفتهٔ دوازدهم

Directions: Click on Next.

گَرْدگیری کردن

تمیز کردن

او دارد غذا می‌پزد

او دارد غذا درست می‌کند، او دارد غذا تهیه می‌کند

داشتم به گل‌ها آب می‌دادم

داشتم پای گل‌ها آب می‌ریختم

قارقار

صدای خواندن کلاغ‌ها

دارم پیراهنم را می‌دوزم

دارم پیراهنم را درست می‌کنم

دوختن

وصل کردن تکّه‌های پارچه به‌هم با سوزن و نخ یا چرخ خیاطی

غالباً

بیشتر، بیشتر وقت‌ها، اغلب، اکثراً، تقریباً همیشه

کاملاً

به طور کامل

مثلاً

به طور مثال، برای نمونه؛ یعنی

نِسْبتاً

تا اندازه‌ای، به طور نسبی

اخیراً

به تازگی

معمولاً

اکثراً، تقریباً هر روز، به طور عادی

مخصوصاً

به ویژه، به خصوص، بخصوص

حتماً

به طور حتم، یقیناً، مطمئناً

دائماً

همیشه، مداوم، مدام

روشن

نورانی؛ واضح، قابل فهم

مُراجعه کردن

به جائی یا نزدِ کسی رفتن

دیدار

دیدن، دیدن کردن، دید و بازدید

دفعهٔ آخر

آخرین دفعه، دفعهٔ گذشته، بار آخر، مرتبهٔ آخر

آقای محترم!

آقا!

شما مُرخَص می‌شوید

شما اجازه دارید بروید

شادمان

خوشحال

دفعهٔ قبْل

دفعهٔ پیش، دفعهٔ گذشته، بار پیش، مرتبهٔ قبل