واژگانِ مترادف و تعریفِ لغاتِ مخصوص هفتهٔ یازدهّم (زان سو)
Directions: Click on Next.
دارای مزهٔ شکر | شیرین |
غذایی که مزهٔ شیرین دارد | شیرینی |
هفتهٔ دیگر، هفتهٔ بعد، هفتهٔ بعدی | هفتهٔ آینده |
این سال، سال حاضر، سال جاری | امسال |
دندانها را با مسواک تمیز کردن | مسواک زدن |
ادارهٔ فرستادن نامهها | پستخانه |
در بارهٔ چیزی بیشتر حرف زدن، روشن کردن موضوعی | توضیح دادن |
فرار میکند، در میرود | میگریزد |
بلند میشود، پا میشود | بر میخیزد |
دکان، محل فروشِ اجناس، فروشگاه | مغازه |
چیزی را در مقابل پول میدهم | چیزی را میفروشم |
خیابانِ کوچک، راه، گذر | کوچه |
من غمگینم، من ناراحتم | من غصّهدارم |
شما مسنّید، شما سالخوردهاید | شما پیرید |
تو ثروتمند هستی، تو پول داری، تو پولدار هستی | تو ثروتمندی |
تو در خانه هستی | تو در خانهای |
حاضر برای انجام دادن کاری خطرناک | جُرْأت / جُرْئت |
بر چیزی اصرار دادن | تأکید |
مشکل، سختی، حرف، سؤال | مسئله / مسأله |
مسئلهها | مسائل |
پرسش | سؤال |
خوشرفتار، با ادب | مُؤَدّب |
وسیلهای از موم و غیره برای روشنی | شمع |
نام مذکر به معنی «خوشبخت» | مَسْعود |
برای معلّم انتظار میکشیدند، برای معلّم صبر میکردند، به انتظار معلّم بودند | مُنتظر معلّم بودند |
مختلف | گوناگون |
خیلی پرسش داشت | سؤالهای زیادی داشت |
چون، چونکه، برای اینکه | زیرا |
پرسش کردن، سؤال کردن | پرسیدن |
از پرسیدن میترسید، میترسید سؤال کند | جُرأتِ پرسیدن را نداشت |
یک مرتبه، یک دفعه | یک بار |
فوراً، بزودی، با سرعت | بلا فاصله |
نام فامیل به معنی «سخاوتمند» یا «نیک» | کریمی |
خانه؛ مقصد | منزل |
غلط | اشتباه |
ببخشید، متأسفم | معذرت میخوام |
مادر، مادر جان | مامان |
ایشان برای شما سلام دارند | سلام میرسانند |
ببخشید، وقت شما را میگیرم | ببخشید، مزاحم شدم |
(در مکالمهٔ تلفنی) خواهش میکنم صبر کنید! | گوشی! |
گفتنِ «خدا حافظ» | خدا حافظی |
اوّل کوچه، در چهارراه، آنجایی که کوچه به خیابان میپیوندد | سر کوچه |
قول یا وعده برای رفتن به سینما با کسی | قرار سینما |
کاملاً یادم رفته بود | پاک فراموش کرده بودم |
خوب است که تو به من گفتی | خوب شد گفتی |
حالا، دقیقاً این لحظه | همین الآن / همین الان |
مسئله، داستان، قصّه، پیشآمد | قضیه |
دارای فائده، قابل استفاده | مفید |
کسی را پیشِ خود دعوت کردن، کسی را نزدِ خود خواندن | صدا کردن |
بعد از این ما را هیچوقت ندید | او دیگر ما را ندید |
خارج شدنِ هوا به طور ناگهان از بینی | عطسه |
درون گردن، قسمتی از بدن بین دهان و سینه | گلو |
اندازهٔ گرما یا سرما؛ مرحله؛ گام | درجه |
مطب پزشک، کلینیک، بیمارستان کوچک | درمانگاه |
طرفها، نزدیکیها | اطراف |
دردی در شکم، شکمدرد | دلدرد |
دفتر پزشک | مطب |
ماهر، کار شناس | مُتخصِّص |
مرضها، بیماریها | امراض |
درونی | داخلی |
نیروی جریانِ خون | فِشار خون |
سرعتِ حرکت کردنِ خون | نَبْض |
مایع قرمز در بدن انسان و حیوانات دیگر | خون |
کپسول | قُرْص |
دستور پژشکی برای قرص و دوا و دارو | نُسْخه |
قرص و شربت و غیره برای بیماران | دارو |
وسط راه | در بین راه |
زمان قدیم، دورههای باستانی، خیلی پیش از این در تاریخ | دورانِ قدیم |
آن وقت | آن هنگام |
خیلیها همان بیماریها را داشتند | بیماریها شایع بود |
بیماری عفونی ناشی از میکروب سالمونلا، تیفوئید | حَصبه |
بیماری عفونی ریهها | سِل |
بیماری عفونی که باعث اسهال و استفراغ و درد عضلات بدن میشود | وَبا |
بیماری عفونی که بعداً لکههایش روی پوست باقی میماند | آبله |
خوب است که | خوشبختانه |
این وقتها | امروزه |
بیشترِ | اغْلبِ |
بیماری ناشی از رُشد تند سلولهای بدن | سرطان |
کسی یا چیزی که جای کسی یا چیزی دیگری را میگیرد | جانشین |
جهانِ بعد از مرگ، آخرت | آن دنیا |
با این وصْف، با این همه | با این حال |
من صد در صد میدانم، من یقین دارم | مُطمئنّم |
بعد از این | در آینده |
راه، رسم | روش |
درمان | علاج |
پیدا کردن | کشف کردن |
بعضی اوقات | گاهی |
کاملاً، صد در صد | به طور کامل |
تقریباً هر روز، بیشتر روزها | اغْلبِ روزها |
کلمهها، واژهها، لغتها، لغات | کلمات |
درجه گرمای بدنش بالا رفته بود | تب داشت |